سفر اولاف شولتز، صدراعظم آلمان به پکن در این هفته، آخرین گام در سفر دردناک کشورش برای خودیابی به سمت سیاست چین است که در واقع منافع آن را تامین می کند. از زمانی که روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین در فوریه به اوکراین حمله کرد، برلین در مورد چگونگی تغییر جهت روابط خود با مستبدان جهان بحث می کند. آلمان چه آموخته است؟
یکی از نشانه های پیشرفت این است که آقای. سفر شولز به چین در آلمان بسیار بحث برانگیز است. حتی با نزدیک شدن به اولین سالگرد ریاست جمهوری، فراموش کردن صدراعظم بودن او آسان است. رئیس یک ائتلاف سه حزبی و رهبر یک حزب سوسیال دموکرات در داخل تقسیم شده و از نظر انتخاباتی ضعیف، آقای. شولز اغلب تحت الشعاع سیاستمداران محبوبتری در کابینهاش قرار میگیرد، بهویژه آنالنا بائرباک، وزیر امور خارجه و رابرت هابک، وزیر اقتصاد، هر دو از حزب سبزها و هر دو طرفدار چین.
اگر هدف از سفر پکن تایید مجدد آقای اقتدار شولز در این مهم ترین مسئله اقتصادی و دیپلماتیک، بلکه برعکس اتفاق افتاده است. صدراعظم هفته گذشته تسلیم شورش در دولت خود علیه طرح شرکت کشتیرانی دولتی چین کاسکو برای خرید 35 درصد از سهام یک پایانه در بندر هامبورگ شد. آقای. شولز از این خرید دفاع کرده بود. مخالفت شدید شرکای ائتلافی او این درصد را به 24.9 درصد کاهش داد. این یک رد شرم آور برای آقای بود. شولز
همه اینها این سوال را ایجاد می کند که چرا آقای. شولز اکنون یا اصلاً به چین می رود. خانم. وزارت خارجه Baerbock در حال آماده سازی استراتژی جدید چین است که در بهار منتشر خواهد شد. فردریش مرز، رهبر حزب محافظهکار اپوزیسیون، CDU، از این فرصت استفاده کرد و گفت که صدراعظم باید منتظر میماند تا زمانی که بداند استراتژی دولتش برای چین چه خواهد بود. او یک امتیاز دارد.
همه اینها به فاجعه روابط عمومی برای رهبران تجاری که با آقای دکتر سفر می کنند تبدیل شده است. شولز آن هیئت مطمئناً امیدوار بود که این رویداد الهام بخش پوشش رسانه ای درخشان در مورد فرصت های تجاری به دست آمده باشد. درعوض، خبرنگاران به تصمیمات اخیر چندین شرکت اعضای هیئت برای گسترش ردپای خود در چین، نور کلیگ می تابانند.
به طور خلاصه، برلین در حال کشف این موضوع است که برای توسعه یک استقلال خاص از چین هزینه دارد. تنها مشکل این است که به نظر میرسد تعداد کمی از سیاستمداران جنگطلب آلمان به آنچه استقلال استراتژیک و اقتصادی واقعاً نیاز دارد، میدانند.
این کاستی در تمام آن داستان های منفی در مورد سرمایه گذاری تجاری آلمان در چین نهفته است. شرکتهای آلمانی نسبت به شرکتهای هر جای دیگر نه بداخلاقتر و نه سادهلوحتر هستند. آنها به طور کامل خطرات ژئوپلیتیکی در حال تحول، خطرات سیاست شی جین پینگ در برابر کووید صفر، و مجموعه ای از نگرانی های دیگر از سرقت گسترده مالکیت معنوی تا نفوذ حزب کمونیست در مدیریت شرکت را درک می کنند.
اینکه شرکتهای آلمانی به هر حال در حال گسترش در چین هستند، بر برخی چیزهای ناگوار در مورد بازار داخلی اروپایی آنها تأکید میکند که باید تغییر کند تا رویکرد جنگطلبانه به پکن قابل اجرا باشد. انرژی را در نظر بگیرید. افزایش هزینهها تنها بخشی از تصمیم فاجعهبار آلمان برای تامین بسیاری از گاز طبیعی خود از روسیه است. انکار عمیق طبقه سیاسی در مورد انواع انرژی که اروپا واقعا به آن نیاز دارد عمیق تر است.
هزینه های هنگفت انرژی های تجدیدپذیر مانند باد و خورشید نه تنها هزینه های برق را بالا می برد و قابلیت اطمینان شبکه را کاهش می دهد. آنها همچنین چیزی برای ارائه به بسیاری از تولیدکنندگانی که کارخانههایشان به مولکولهای گاز طبیعی برای تولید سطوحی از گرما یا سرما متکی هستند که نمیتوان با وسایل برقی به آنها رسید، یا گاز طبیعی یک ورودی شیمیایی در محصول تولیدی است، ارائه دهند.
این زمینه به توضیح چند تصمیم اخیر غول شیمیایی آلمانی BASF کمک می کند.
این شرکت به دلیل سرمایه گذاری 10 میلیارد یورویی تا سال 2030 در یک کارخانه جدید در چین مورد انتقاد قرار گرفته است و مدیر اجرایی آن، مارتین برودرمولر، به عنوان یک مدافع بیش از حد متخاصم از پیوندهای تجاری با چین ظاهر شده است. اما او قرار است چه کار دیگری انجام دهد؟ تحت فشار هزینه های انرژی و سایر بارهای نظارتی، BASF به طور دائمی جای پای خود را در اروپا با گسترش خود در چین کاهش می دهد و به میزان 500 میلیون یورو در سال برای دو سال آینده صرفه جویی می کند.
خودروسازان آلمانی می توانند آهنگی مشابه بخوانند. دولتهای غربی اغلب این ایده فاجعهبار اقتصادی و بیمعنی زیستمحیطی را مطرح میکنند که موتور احتراق داخلی ممکن است در یک یا دو دهه آینده خارج از بازارهای غربی تنظیم شود. پکن نیز قول مشابهی را داده است، اما در مورد هیبریدی ها نیز توجه زیادی را به خود اختصاص داده است. سیاستمداران غربی افرادی مانند دایملر را فرض می کنند،
فولکس واگن و بیامو میتوانند راه خود را در خودروهای کاملاً الکتریکی یا هیدروژنی قابل عرضه به بازار بیافزایند – و سپس وقتی این شرکتها تلاش میکنند تا بازار خارجی محصولاتی را که در حال حاضر تولید میکنند گسترش دهند، شگفتزده شوند.
در حالی که آلمان با خود بر سر سیاست چین درگیر است، باید بین خصومت با سرمایه گذاری شرکت ها در چین و خصومت با همان فعالیت های تجاری در آلمان یکی را انتخاب کند. استقلال تجاری از هوی و هوس پکن یک هدف شایسته است. اما کسب و کارها به بازاری نیاز دارند که بتوانند به آن وابسته باشند. اگر سیاستمداران آلمانی از این دریچه به اقتصاد خود بنگرند، ما متوجه خواهیم شد که برلین در مورد استراتژی خود برای چین جدی است.
حق چاپ ©2022 Dow Jones & Company, Inc. تمامی حقوق محفوظ است. 87990cbe856818d5eddac44c7b1cdeb8