همه چیز زمانی تنظیم شد که ناگهان رئیس دانشآموزان، پدر ریچارد شربرن، اطلاعاتی درباره گینزبرگ به دست آورد که ظاهراً آن را دوست نداشت و اعلام کرد که خواندن باید لغو شود.
دلایل کمی نامشخص بود. اگر منصف باشیم، گینزبرگ حداقل یک بار سابقه مصرف مواد مخدر و درآوردن لباس هایش را در ملاء عام داشت. اما این واقعیت که او همجنسگرا بود مشکل اصلی به نظر می رسید. جان لیهان، یکی از رهبران شورش دانشجویی که ما از طرف آزادی بیان سازماندهی کردیم، گفت: «همانطور که چیزهایی را به یاد دارم، همجنسگرایی دلیلی بود که دولت برای لغو حضور گینزبرگ ارائه کرد.
جان، که یک رماننویس در واشنگتن است، در تمام سالها دوست من بوده است. در Marquette، ما کسی را نمیشناختیم که همجنسگرا باشد – خوب، البته میدانستیم، اما هیچکدام از آنها در آن زمان بیرون نیامده بودند. جان خیلی بیشتر از من درگیر چپ سیاسی بود، و به من گفت که بعداً به خاطر استخدام یک لزبین در لیگ آزادی کارگران جوان مجازات شد.
اما در مورد گینزبرگ. ما در دفتر پدر شربورن در اعتراض به لغو تحصن کردیم که فایده ای نداشت. در نهایت، دانشگاه ویسکانسین-میلواکی پذیرفت که میزبان شعرخوانی باشد و دسته ای از ما تظاهرات کردند و در سراسر شهر به سمت این رویداد راهپیمایی کردند.
به یاد دارم که گینزبرگ به جمعیت گفت: “همه ما در نهایت بر روی یک صلیب خواهیم رفت – نیازی به عصبانیت نیست.” هنوز درک زیادی از شعر نداشتم، اما با شنیدن یک بازگشت خوب می دانستم.
و باید به شما بگویم، این یک نقطه عطف در زندگی من بود. همیشه خودم را به عنوان یک فرد معتدل در درون سیستم می دیدم. وقتی به گذشته فکر میکنم، نمیدانم اگر یک جانباز جنگ سانسور گینزبرگ نبودم، چقدر بیشتر طول میکشید تا بفهمم با جنگ ویتنام مخالفم.
دانشگاه من نیز از آن زمان تا کنون بسیار تغییر کرده است. چندی پیش از من برای سخنرانی در Marquette دعوت شده بود – فکر میکنم درباره کتابهایی بود که درباره تاریخ زنان نوشته بودم. وقتی صحبت میکردم، عکسهایی از دوران مدرسهام در پسزمینه چشمک میزد، که به نظر میرسید تعداد غیرمعمولی از آنها شامل تحصنهایی در دفتر پدر شربورن بود. من واقعاً کارهای دیگری انجام دادم، اما اوقات خوبی برای همه سپری شد.