قاهره – هوا گرم و داغ بود، زمانی که دوستان و اقوام یک روز صبح اخیر بیرون دیوارهای سیمانی زندان بدنام توره قاهره جمع شدند تا به تازه آزاد شده خوشامد بگویند. گل هایی که یکی از خانواده ها آورده بود شروع به پژمردگی کردند. بچه ها گریه می کردند. جمعیت در سایه دور هم جمع شده بودند، احوالپرسی و خنده متناوب با سکوت، هیجانشان را از بین برده بود.
تا ساعت، مسئولان زندان دیر می دویدند. اما خالد داوود، یک زندانی سابق، به شیوه آنها عادت کرده بود. او به شوخی گفت، طبق معیارهای مصر، سه ساعت تاخیر برای آزادی هم سلولی سابقش و پنج زندانی سیاسی دیگر چیزی نبود.
آقای “قلب من دارد می رود.” داوود در حالی که دستش را روی سینه اش کوبید گفت. او که یک روزنامه نگار و سیاستمدار مخالف بود، پیش از آزادی در سال گذشته، بیش از 18 ماه را به عنوان یک زندانی سیاسی در توره گذرانده بود. او افزود: “من از طریق آنچه آنها از سر گذرانده اند.” به خدا سوگند امروز اوج قله است.
در طول دهه گذشته، در حالی که رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی با از بین بردن کوچکترین نشانه های مخالفت، کنترل خود را بر قدرت سخت تر کرد، مصر ده ها هزار زندانی سیاسی را دستگیر کرده است. نیویورک تایمز دریافت که آنها بدون اتهام یا محاکمه برای هفتهها، ماهها یا حتی سالها بازداشت میشوند – حداقل 4500 نفر از آنها در شش ماه بین سپتامبر 2020 تا فوریه 2021، و اغلب در شرایطی که از سوء استفاده تا تهدید کننده زندگی متغیر است.
اخیراً یک تغییر ناگهانی رخ داده است.
مقامات حداقل 400 زندانی را از ماه آوریل آزاد کرده اند، زمانی که آقای آقای. السیسی از یک کمیته عفو جدید رونمایی کرد و خواستار “گفتگوی ملی” با جناح های مخالف برای بحث در مورد باز بودن بیشتر سیاسی شد.
تحلیلگران سیاسی این را بخشی از تلاش برای پاکسازی سابقه حقوق بشر مصر قبل از میزبانی کنفرانس آب و هوای سازمان ملل متحد در نوامبر و شاید برای نشان دادن امتیازاتی به جمعیتی می دانند که به دلیل افزایش قیمت ها به سختی تحت فشار هستند.
محمد لطفی، مدیر اجرایی کمیسیون حقوق و آزادیهای مصر، که او نیز بیرون از زندان توره منتظر بود، با صبر و حوصله، همه چیز در حال حرکت است، برای علا عصام رمضان، آقای دکتر، گفت: «بالاخره همه چیز در حال حرکت است. هم سلولی سابق داوود.
آقای “خیلی چیزها هست که ما نمی دانیم.” لطفی گفت. “برای من منطقی نیست. اما برای ما خوب است، بنابراین.»
اعضای کمیته عفو اخیراً گفته اند که بیش از 1000 نفر – سیاستمداران، فعالان سیاسی و روزنامه نگاران، از جمله دیگران – برای آزادی در نظر گرفته شده اند. با این حال، وکلای دادگستری می گویند که در همان زمان، مقامات هر روز دستگیری های جدیدی انجام می دهند، در حالی که حداقل 33 نفر از آنها که از آوریل آزاد شده اند، دوباره تحت اتهامات جدید به بازداشت منتقل شده اند.
اکثر کسانی که در آن روز گرم ژوئن از زندان تورا آزاد شدند، سه سال برای آن لحظه منتظر ماندند، هرگز به طور رسمی متهم نشدند و هرگز محاکمه نشدند. پس از همه اینها، عفو به او داده شد که ناگهان احساس مافوق صوت شد.
هیچکس خارج از دولت مخفی سیسی نمیداند چرا، دقیقاً یا چرا اکنون. اما برای ده ها تن از دوستان و اعضای خانواده که در خارج از تورا منتظر بودند، انتشار خیلی زود بود.
لوبنا منیب، تهیه کننده پادکست که پدر، پسر عمو و دوستش در سال های اخیر بازداشت شده بودند، گفت: «این اولین بار از سال 2018 است که هیچ کس واقعاً، واقعاً برایم مهم نیست، در زندان نیست. “لحظه خوبی است.”
پسر عموی او در سال 2019 آزاد شد، پدرش سال گذشته. اکنون او منتظر آزادی دوستش خلود سعید، مترجم و محقق کتابخانه بزرگ اسکندریه بود. خانم. سعید اولین بار در آوریل 2020 پس از نوشتن پست های انتقادی از دولت در فیس بوک دستگیر شد. او مانند هزاران زندانی سیاسی دیگر به پیوستن به یک گروه تروریستی، انتشار اخبار جعلی و سوء استفاده از شبکه های اجتماعی متهم شد. اما او هرگز به طور رسمی متهم یا محاکمه نشد.
سایرین در میان جمعیت خارج از زندان تورا خود را روی نیمکتهای سخت باد میکشیدند و منتظر مجوز بودند تا با بستگان بازداشتشده در داخل ملاقات کنند. خیلی ها دارو و کیسه های پلاستیکی غذا آورده بودند، با وجود اینکه می دانستند ممکن است اجازه نداشته باشند آن را به زندانیان بدهند. قوانین به طور مداوم تغییر می کردند: بادام زمینی گاهی اوقات مجاز بود، البته فقط در صورت پوست کندن. خرما باید هسته گرفته می شد. امروز نگهبان ها به آنها گفتند، لیمو و خیار بیرون است.
آقای. داوود دلیلش را می دانست. او گفت که زندانیان اغلب سعی در قاچاق حشیش و سیم کارت در میوه و سبزیجات داشتند.
حس کردن اینکه آقای داوود در میان جمعیت چیزی شبیه به اقتدار بود، سه زن به او نزدیک شدند و از او پرسیدند که آیا می تواند برای پسرانشان کاری انجام دهد. یک مرد هشت سال را در بازداشت موقت گذرانده بود. یکی دیگر، پنج
آنها در میان دهها هزار زندانی سیاسی مصری بودند که اکثراً نامشان فاش نشد، بسیاری از آنها اسلامگرا بودند – کسانی که هرگز تحت فشار غرب برای آزادی خود قرار نگرفتند، زیرا تقریباً هیچکس نمیداند که چه بر سر آنها آمده یا چرا.
آقای. داوود شماره تلفن خود را به مادر داد.
“با این طرف خیلی فرق داره، درسته؟” او به ولید شوکی، یکی دیگر از زندانیان سابق که برای استقبال از آزاد شده ها آمده بود، گفت.
آقای. شاوکی، دندانپزشک و فعال سیاسی، پیش از آزادی در ماه آوریل، چهار سال را در بازداشت موقت گذراند.
او گفت: “هنوز نمی توانم چیزی را احساس کنم.” “آن چنان سخت. اما من قدم به قدم تلاش می کنم.”
آقای. داوود به یاد آورد که چطور شد.
گفت: بهترین چیز برای تو دخترت است. نور، آقای او گفت که شوکی 5 ساله تازه داشت به حضور او در اطراف عادت می کرد.
با دیدن خانواده هایی که منتظر دیدار بودند، آقای. داوود گفت، او را از آنچه عزیزانش متحمل شده بودند، آکنده از گناه کرد. خواهرش در حین بازداشت فوت کرده بود. پدرش به سرطان مبتلا شد و اندکی پس از آزادی درگذشت.
با این حال، از سال گذشته که بیرون آمد، آقای. داوود گفت که سعی کرده است ادامه دهد. متاهل بود و یک دختر داشت. اکنون مقامات دولتی او را برای شرکت در اجلاس احضار کرده اند. گفتگوی ملی السیسی شاید گفت، اما یک خواسته داشت: اول دوستانم را آزاد کن.
دیگر چهرههای مخالف نیز اصرار داشتند که دولت اجازه دهد صدها زندانی را به عنوان شرطی برای پیوستن به گفتگوها رها کند. انتشارات دنبال شد، هرچند کمتر و کندتر از آنچه انتظار داشتند. دولت می گوید حداقل 700 نفر را منتشر کرده است، در حالی که مخالفان این رقم را حدود 400 نفر می دانند.
اما حتی پس از خروج زندانیان سیاسی از بازداشت، غل و زنجیر، برای بسیاری، به شکلی باقی می ماند. بسیاری از پرونده های آنها همچنان مفتوح است و به آنها اجازه می دهد تا در هر مقطعی پیگرد قانونی آنها از سر گرفته شود. برخی از بازداشت شدگان سابق باید برای بازرسی های شبانه یا هفتگی یا در سالگردهای سیاسی حساس به مراکز پلیس بازگردند. دیگران از سفر منع شده اند.
از این نظر، آقای داوود خوش شانس بود. حالا او یک بچه را روی زانویش در آغوش میکشد، با مادر هم سلولی سابقش احوالپرسی میکند، تلفنش را چک میکند، به یک تماس پاسخ میدهد، سپس فریاد میزند که به خانواده دیگری تبریک میگوید.
او گفت: “من دیگر نمی خواهم به اینجا بیایم.”
زمانی که دو ساعت به سه رسید و دما به 100 درجه رسید، یک عکاس دولتی به واقعیت پیوست – آقای دکتر. داوود گفت که مقامات می خواستند این آزادی ها را به اطلاع عموم برسانند. اما حتی عکاس رسمی هم باید منتظر می ماند.
خانم. شروک سعید خواهر سعید سعی داشت چند کودک خسته و بی حوصله را سرگرم کند. با خستگی محکم به نظر می رسید.
“من الان یخ زده ام. اما فکر میکنم وقتی او را ببینم، همه چیز تغییر میکند.» “اما هنوز بی عدالتی وجود دارد. ما فوق العاده خوشحالیم، اما می خواهیم بدانیم چرا این اتفاق افتاد؟”
مردانی با کت و شلوار پشت دروازه زندان می آمدند و می رفتند و سیگار می کشیدند و گوشی هایشان را چک می کردند.
آقای. داوود توانست توجه یکی از آنها را به خود جلب کند، یکی از مقامات زندان که از دوران بازداشتش به یاد می آورد. با بی حوصلگی مبالغه آمیز دستانش را به او اشاره کرد: کی می آیند بیرون؟
مسئول دو بار به زمین اشاره کرد، با حالت استاکاتو: حالا. اکنون.
آقای. داوود دستانش را بالا انداخت و به وجد آمد.
“خدا را شکر!” او فریاد زد. فکر کنم خلود الان میاد.
سپس ناگهان نام او را فریاد زد.
مردم کف زدند. زنان مداحی میکردند و باز هم غرض میزدند. بی کلام اما خندان خانم سعید دوستان و خانواده اش را یکی یکی در آغوش گرفت. اشک ریخت. تلفن یک نفر با آهنگ زنگی که به طور پیشفرض همه سامسونگها مینوازند زنگ میخورد، موجی احساسی از ویولنها، اما در هیاهو و شادی، کسی به خود زحمت جواب دادن به آن را نمیداد.