یکی از کارگران به نام محمد ظاهر اوغلو، 45 ساله، گفت که یکی از کارگران به نام محمد ظاهر اوغلو، 45 ساله، در حالی که سه بیل مکانیکی را تماشا می کند، گفت که یک روانشناس در بنیاد امداد بشردوستانه به امدادگران توصیه کرد که به طور منظم با دوستان و خانواده خود تماس بگیرند یا با دوستان و خانواده خود چت ویدیویی داشته باشند. .
هر روز آقای ظاهراغلو گفت، او سعی می کند با والدینش در استانبول که از نزدیک او را دنبال می کنند تماس بگیرد اخبار مربوط به هر نجات.
از او می پرسند جستجوهایش چگونه است؟ او به آنها نمی گوید که الان بیشتر مرگ است.
برخی از امدادگران گفتند که بطریهای کوچکی از پماد منتوله دار را در جیبهای خود نگه میداشتند تا زیر سوراخهای بینیشان بمالند تا بوی تعفن بدنها را بپوشانند. برخی دیگر گروه خونی خود را روی کلاه هایشان خط زده بودند تا آنها نیز قربانی شوند.
در محله مرکزی جمهوریت آنتاکیا، جایی که زمانی ساختمانهای دولتی وجود داشت، سه ساختمان آپارتمانی با هم فرو ریخته و به یک توده غیر قابل تشخیص تبدیل شده بودند. هنگامی که بیل مکانیکی یک پیمانه آوار را بالا میکشید، اشیاء خانگی از انبوه تکههای بتنی و فلزات پیچ خورده بیرون میآمدند – فرش، کتاب ریاضی، زودپز – بقایای زندگیهایی که زلزله قطع کرد.
امدادگران با کلاههای سبز سبز در امتداد برآمدگیهای تپهای عظیم از آوار ایستاده بودند و در صورت بیرون آمدن جسدی از بالا و حفاری با دست، هر پیمانه را تماشا و اسکن میکردند.
دو کیسه تن سبز رنگ زیر پایشان افتاده بود.
یک امدادگر از آژانس مدیریت بلایا و اضطراری ترکیه که زیر آن نشسته بود، روی لبه تپه، مار پیچ خورده فلزی دور او نشسته بود. در کنار او یک کوله پشتی قرمز با سنسور لرزه نگاری قرار داشت که برای شناسایی قربانیان دفن شده استفاده می شد.
او گفت حتی دو هفته پس از زلزله، فکری که مدام در سرش نقش بسته بود، این بود که باید سریعتر کار کند. اگر او سرعت می گرفت، شاید می توانست کسی را زنده پیدا کند. او گفت در حالی که از میان آوارها شانه می زند، سعی می کند روی وسایل شخصی که با آنها برخورد می کند، به ویژه عکس های قربانیانی که ممکن است در زیر آن دفن شوند، تمرکز نکند.